سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زنده یاد * آه از بهار بی یار*

به نامت ،‏به یادت ،‏به امیدت و نه به امید خلق روزگار

- خونه رونالدینیهو خیلی خفنه . استخر داره . هر چی بگی داره ها . تازه دو تا استخر داره یکی روباز یکی رو بسته . می گن می خواد بیاد ایران . چه ضایع می شیم جلوش ها با وضع این مملکتمون . من می خوام با لباس خودش برم پیشواز . فکر کنم حال کنه ببینه لباسش رو پوشیدیم . 

 - مامان ! محسن داره میاد دنبالم . زنگ زد .گفت باهم بریم بیرون . باید زود آماده شم . الانه که بیاد اما نمی دونم چی بپوشم . - وا خب ی چیزی بپوش دیگه . - آخه امروز سال عموی باباشه . عروسی دوستش هم هست .  - دختر ی سوال می کردی ببینی کجا می رید که بدونی چی بپوشی .

 - عشق یعنی انتظار و انتظار            عشق یعنی هر چه بینی عکس یاد
عشق یعنی شب نخفن تا سحر        عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن           عشق یعنی از فراقش سوختن

  - اوه . چه خوشکل شدی ! - وا جدی می گی؟ گفتم شب عیده ی دستی به سر و روم بکشم . ببخشیدا چهل و هفت هزار تومن دادم . اول شرابی کرد . بعد روی اون رو مش کرد .

- حسین ! مسجد فخر می خوان شب عید هم شربت بدن هم شیرینی . جون تو کم نیاریم جلوشون . می خوای ی کاری کنیم . اگه پول کم داریم شب می ریم بعد نماز اعلام می کنیم که مردم برای مراسم شب عید پول بدین . زمستون بود نسکافه می دادیم روشون کم بشه .

 - السلام علیک ایها الپرسپولیس یا صاحب الفوتبال و الگل الجمیل البی نظیر . اللهم عجل فی گلزنی هذا التیم  المحبوب حتی نکیف قلیلا و نجیغ کثیرا و یحترق دماغ الطرفداران الاستقلال السوراخ و نکسر شیشه الاتوبوسات .

  - وای ندیدی به خانه بر می گردیم رو ؟ نصف عمرت بر فنا . ی جور شیرینی چینی یاد می داد جون می داد برای شب نیمه . جام جم بگیر ببینش حالا بعدا هم می شه درست کرد .

 - من که میرم مسجد دانشگاه . سعید حدادیان میاد . لامسب صدایی داره . من فقط با سعید حال می کنم .دعای ندبه هم داره فردا ؟ من می میرم برای دعای ندبه . به خصوص اگر بری تو مهدیه کنار ی ستون بشینی . آخ هر چی داد داری می زنی .

 - می دونی چند ساله منتظر یک همچین روزایی ام ؟ کلی نقشه کشیدم برای این که به تو برسم . کلی زحمت کشیدم . خودت که میدونی بابات چقدر سخت می گرفت . جون کندم تا این ماشین و خونه رو خریدم . حالا عروسی رو تو هتل هیلتون بگیریم یک کم ارزون تر از شرایتونه . گروه آرین رو هم دعوت کردم بیان . می دونی یعنی چند؟

 - زنگ می زنن . یکی بره اون درو باز کنه .  _‏کیه ؟ _‏ لطف کنین بیاین دم در . _‏ بله بفرمایین . _‏ بفرمایین . این کارت دعوته . ایشالا شب نیمه در خدمت باشیم . البته یک کتاب هم در مورد وظایف منتظران توی پاکت گذاشتیم . مطالعه کنین و تو مسابقه شرکت کنین . ایشالا شما هم جزو برنده ها باشین .

 - ی جوری برگردیم که به یانگوم برسیم . اون هفته هم من ندیدم .  این دفعه بچه ها گفتن خیلی قشنگه . ی هفته است منتظرم ببینم چی می شه . می دونی اسم واقعی اش چیه ؟ لی یونگ اِ . اسم افسر مین جانگو هم جی جین هِ هستش . می دونی کار گردانش هم چی چوان هیه . 

 - فردا نیمه شعبان است . همه با هم بعد از نماز ظهر دو رکعت نماز می خوانیم به نیت تعجیل در ظهور . یعنی خدا دعای شیعیان را اجابت نمی کند ؟

 - متوجه شدی بالاخره این عبدالله گل رای آورد یا نه ؟ - وا حالا رای بیاره یا نه . به من و تو چه ؟ ای بابا . من از صبح منتظرم آخرین دور رای گیری انجام شه ببینم چی می شه . این قدر دعا کردم . خب این اولین رییس جمهور مذهبی تو ترکیه است .

 - ده روزه که گوشه خیابون می خوابن . بچه ها تو نت دارن براشون پول جمع می کنن . اسمش رو هم گذاشتن گلریزان اینترنت . خدایی تو فامیل ،‏دوست و آشنا ،‏اهل محل کسی نبود که کمکشون کنه ؟ اصلا چرا باید تو جامعه امام زمانی یک خانواده به اینجا برسند ؟

 - به نام نامیت ،‏به شوق شادمانیت ،‏دوباره صفحه های بی صدا ترانه خوان شدند. و های و هوی عاشقانه در گرفت . تمام این نوشته ها شاهکار توست . و من در این میان هیچ کاره ام . بیا بگیر ! دست خالیم پیشکش به تو

امشب واقعا شک کردم .به خودم . و به خیلی از آدمای اطرافم . واقعا انتظار یعنی چی ؟! اما با این وجود
ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د 

 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 86/6/6 ] [ 7:42 عصر ] [ خدابیامرز ]

 

به نامت ،‏به یادت ،‏به امیدت و نه به امید خلق روزگار

- از خدا بترس . حرفش رو گوش کن . دلت رو با یادش آباد کن .
- اه . من میگم حوصله ندارم . نشستی ی بند نصیحت می کنی ؟

- همیشه دست خودت رو تو دست خدا ببین . خدایی اگر خودت سر رشته رو بگیری و به ریسمون خدا گره بزنی،  ریسمون محکم تری هم پیدا می کنی؟
-  وای وای وای . بابا ولم کن . تا ما به تو می رسیم شروع می کنی نصیحت .

- گوش پندپذیر داشه باش تا دلت زنده بشه . ی خورده حواست رو از این دنیا ببر فراتر وفردات رو هم ببین .
- حالم دیگه داره بهم می خوره . ببین چی جوری دو دقیقه اومدم خونه اعصابم رو می ریزی بهم .

- و اگه  سعی کنی یقین داشته باشی جون می گیری .  دلت رو بده به حکمت خدا اگر روشن نشد؟
- بابا  سال دو هزار و هفته . ول کن این حرفا رو . هی می گه ال کن بل کن . من جوونم . برو این حرفا رو به این صغری خانم بگو . از این روضه به اون هیئت . دائم می گرده ببینه کجا مجلس هست . برو این حرفاتو برا اون بزن.

- (اتفاقا این صغری خانم همین امروز صبح مرد .) ی ذره از مرگ آدما عبرت بگیر دلت رام میشه .
- بسه بسه . بزن اون کانال . حوصله نصیحت ندارم . یاد مرگ؟ فکر کردی مگه من همش چند سالمه ؟ اول جوونی ببین چی می گه ها ؟شیطونه می گه بلند شم برم خونه اسفندیار اینا . شما که ما رو درک نمی کنین . ی کم حال کنیم با هم .

- مگه آدم چقدر می خواد عمر کنه ؟ ی نگاه به دور و برت و این همه اتفاقایی که میافته بنداز .چشمت باز می شه . درس بگیر . شب و روز می ره و میاد و به ادم هم رحم نمی کنه .
- اصلا به جهنم . ایشالا شبم دیگه روز نشه . از دست شما روزم وایسه . بابا جوونی رو عشقه . جوونی حال و صفاس . من جوونم . بااین حرفا هم حال نمی کنم . تو بورس هم قیمت نداره .

- ی ذره به این خبرا گوش بده . مطالعه کن . ببین  چی داره  سر جوونای مث خودت میاد ؟ .ی کم تو تاریخ بگرد . فکر کن ببین از کجا این همه مصیبت سرشون اومد ؟ 
- ا ا ا چه عجب ی حرف حسابم زدی؟؟!! اتفاقا دنبال ی مدل جدید مو ام . خوب شد گفتی برم تو اینترنت ببینم چی تازه اومده .کاری نداری ؟ قربونت .

****اینا گفتگوی ی پدر با فرزند جوونش بود . پدری که از فراز تاریخ برای همه ما جوونا نامه داده. و بهمون گفته چه کنیم و نکنیم . ی فراز از حرفای این پدر مهربون رو براتون نوشتم . اما هنوزتموم نشده . برید بخونید . حیفه ها . 

ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د 

***نوشته منتخب 



برچسب‌ها:
[ دوشنبه 86/6/5 ] [ 10:28 عصر ] [ خدابیامرز ]


به نامت ،‏به یادت ،‏به امیدت و نه به امید خلق روزگار

_ ماشین باباشو برداشته برده زده همین سر کوچه به تیر برق . حالا خوبه به کسی نزده . باباشم ولش نمیکنه . می ره و میاد بهش سر کوفت می زنه. هر چی بهش می گم بابا جوونی کرده می گه غلط کرده .

_ خب اینم دختره جونیه دیگه . دوست داره خوشکل بچرخه و از دوستاش عقب نمونه. حالا دو تا تار مو که چیزی نیست . نمی دونم چرا سادگی کرد رفته هفت قلم هم خودش رو درست کرده . حالا داداشش تو کوچه دیدتش نمی ذاره از در خونه بره بیرون . بهش می گم پسرم خوب جوونه. جوونی کرده به گوشش نمی ره که نمی ره .

_ آقا رفتیم حالشونو گرفتیم . اساسی تا می خوردن زدیم . اونام نامردی نکردن زنگ زدن 110 . فقط خدا رحم کرد مش قاسم پا درمیونی کرد به باباش گفت آقا شما ببخشین جوونی کردن . نفهمیدن . شما به بزرگی ت ببخششون.


                                                                       ***

من نمی دونم چرا همه فکر می کنن ما اگر اشتباه می کنیم تقصیر جوونی مونه یا بهتر بگم خاصیت جوونی مونه . احتمالا امیر المومنین علیه السلام هم وقتی داشته برای پسرش نامه می نوشته نعوذبالله جوونی کرده که گفته این حرفا رو تو الان که جوونی می فهمی . من که دیگه رفتنی ام و از من گذشت . بعدا هم دیگه متوجه اینا نمی شی . پس بذار همین الان بگم :

«من اللوالد الفان ،  المقر بالزمان ،‏المدبر العمر ،‏المستسلم للدنیا ، الساکن مساکن الموتی ،‏و الظاعن عنها غدا ،‏الی المولود المؤمل ما لا یدرک ، السالک سبیل من قد هلک ، غرض الاسقام ،‏و رهینه الایام ،‏ورمیه المصائب ،‏و عبد الدنیا ، و تاجر الغرور ،‏و غریم المنایا  و اسیر الموت ، و حلیف الهموم ، و قرین المصائب ، و نصب الافات ،‏و صریع الشهوات ،‏ و خلیفه الاموات .......»*
«از پدری که در حال کوچ و رفتن است .....» (‏ و در این فراز ابتدایی نخستین نامه یک پدر به فرزند جوان خود حضرت 6 ویژگی پیران  را یاد می کند و پس از آن 14 ویژگی جوانی رو می فرماید )
 به فرزندی که چنین ویژگی هایی را دارد:( آرزومند آرزوهایی دور و دراز . رهرو راهی که دیگران هم در آن به سمت نیستی رفتند . نشانه بیماری ها . گروگان زمانه و روزگاران . در تیررس سختی ها . بنده و گرفتار دنیا . سوداگر دنیای فریبنده . اسیر و درگرو آرزوها . اسیر مرگ .  هم پیمان رنج و درد ها . هم نشین اندوه ها . آماج بلا ها .به خاک در افتاده از امیال و شهوات . جانشین گذشتگان .) 

بالاخره ما جوونی می کنیم و خرابکاری یا این که این حرفای حسابی رو هم سرمون می شه ؟ من می خوام بگم به فرض که ما خرابکار هم باشیم کدوم یکی از پدرا  و مادرامون یا مسولین کشور این ویژگی های جوانی رو در نظر گرفتند و  بر اساس اونها برنامه ریزی کردند؟! یا اصلا چند تا از مسوولین نظام آموزشی و فرهنگ مون از وجود چنین نامه ای خبر دارند و مطابق اون برنامه ریزی آموزشی این مملکت شیعه رو تنظیم می کنند ؟! دلم می خواد یک روز آقای حاج علی اکبری رو که خیلی هم بهشون ارادت دارم ببینم و ازشون سوال کنم آیا رد پایی از این نامه در منشور کاری سازمان ملی جوانان هم هست یا خیر ؟

حالا که اینا رو گفتم بذارین یک سوزن هم به خودمون بزنم : ما که جوونیم اصلا خودمون چقدر با خصوصیات و توانایی های یک جوان آشناییم و مطابق اون رفتار می کنیم تا بعد بگیم که چرا همش به ما اتهام ندونم کاری و خرابکاری می زنن؟؟؟!!!!کجای کار اشکال داره ؟ تربیتی که شدیم یا بی توجهی خودمون به آینده و وضعیت خودمون ؟ ما یاد گرفتیم که جوونی کنیم یا این که واقعا جوونی می کنیم ؟؟‏ اینا واقعا برام سوالن.  

من بازم همه نامه رو براتون نیاوردم . خودتون بخونین . خیلی قشنگه .البته سعی می کنم بازم در باره اش اگر خدا خواست بنویسم . آقای پناهیان هم سلسله بحث هایی در این مورد داشتند که با عنوان شرح مهربانترین نامه به جوان می تونین پیداش کنین . 
                 

   *  نهج البلاغه مرحوم دشتی/ نامه31 / صفحه 376



                                                                             ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د 

 

 ***نوشته منتخب



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 86/6/4 ] [ 7:23 عصر ] [ خدابیامرز ]

به نامت ،‏به یادت ،‏به امیدت و نه به امید خلق روزگار

با خودم قرار گذاشتم اولین سلامم رو بگذارم برای یک روز خوب . و این اولین روز خوبی بود که رسید . روز خودم . وشاید روز شما . روز جوان . پس سلام . و اجازه بدید اولین سلام رو به استادم که این جا رو به من سپردند داشته باشم . و از حسن اعتمادشون تشکر کنم . و آرزو کنم بتونم اول اویی که باید و در مرحله بعد استاد رو راضی کنم . درسته که ایشون فرمودند این جا رو به دوستشون سپردند اما باور کنید من فقط شاگردشونم و دوست دارم که دوست هم براشون باشم .
و یک سلام هم به جوانی . و سلامی به شما که جوانید .
فعلا امروز از من این شادباش و تهنیت رو به مناسبت میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام داشته باشید و حسن سلیقه سازمان ملی جوانان رو به فال نیک بگیرم که چنین روزی رو به نام جوان ها گذاشتند تا شاید یک الگوی موفق رو در میان این هه فوتبالیست و بازیگر و غیره و ذلک به ما جوان تر ها نشون بدند . بماند که اگر ما اهل دل بودیم کم الگو در اطرافمون نیست و خوب می تونیم اون ها رو پیدا کنیم . البته این چیزی از وظیفه مسوولین کم نمی کنه .
و نکته آخر این که راستی ما خانم ها  اگر دنبال الگو بگردیم چه باید بکنیم ؟ آیا به جز حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیهما الگوی دیگری هم به ما تا حالا معرفی شده ؟
امروز زیباترین اس ام اسی که برای تبریک روز جوان دریافت کردم از استاد بود . یاد آوری کرده بودن که نامه 31 نهج البلاغه رو بخونم و من رو با این کارشون به سراغ کتابخونه ام بردند تا درس های اون روزها رو امروز پاکنویس کنم و به همه شما عزیزان تقدیم کنم .
اما اجازه بدید کمی مطالعه کنم و بعد خدمت برسم . گرچه ممکنه امروز نشه اما فرمایشات حضرات معصومین رو هر وقت بخونیم به موقع هست . 

                                                                                 ظهورت را برای همیشه آرزو می کنم یا م ح م د

***نوشته منتخب



برچسب‌ها:
[ شنبه 86/6/3 ] [ 6:50 عصر ] [ خدابیامرز ]

بسمک اللهم یا علام الغیوب


رفته بودم مسجد . ی دوست قدیمی رو دیدم . بعد از ی سال و خورده ای . کلی خوش حال شدیم . یادم افتاد زحمتش رو بندازم گردنش . ازش خواستم . گفت نه بابا من که بلد نیستم . گفتم منم بلد نبودم . یاد گرفتم . گفتم بچه های خوب هم تونت زیادن . کمکت می کنن. گفتم اینجا مال من نیست و به نام و یاد این حسن آقای ازنوره . نمی خوام زمین بمونه . و بالاخره مخش رو زدم .
از این به بعد من دیگه نیستم . وبلاگ و آی دی و چی می دونم همه چی رو سپردیم دست ایشون . گفته : با ادبیات خودت می نویسم . حالا این ادبیات من چی بوده که خودمم خبر ندارم و یا به چه کاری می اومده نمی دونم .
اما کلام آخر:
_ حلالم کنین و بد و خوبش رو به بزرگواری خودتون ببخشین.
_ هوای این دوست ما رو داشته باشین .
_‏ امام راحل رضوان الله تعالی علیه خیلی به خوندن مناجات شعبانیه سفارش کردن .خوندین ما رو هم یاد کنین و دعا کنین .
_ زیباترین عید و امیدوارکننده ترین عید دنیا نیمه شعبان رو هم پیش پیش تبریک می گم .
_‏فاتحه این حسن آقای ازنور یادتون نره . شاید ی روز یکی هم به ما رحم کرد و برا روزای سخت نیازمندی مون فاتحه ای پیشکش فرستاد .
یا م ح م د



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 86/6/1 ] [ 9:19 عصر ] [ خدابیامرز ]

اصلا به من چه که هاله اسی چی کار کرده . مهم نیس . مهم ی چیزه دیگس که باید به اون بپردازم .
حال می کنین از بعضی ادمای به شدت متمدن که بوی نوبل هم می دن . این ادمای نوبلیزه شده هر جایی که اسم دموکراسی باشه حضور فعال دارن . هر جایی که حق ی انسان مظلوم ضایع بشه حتما حضور فعالتر دارن . بی خودی هم اتهام وارد نکنین . این ادمای نوبلیزه شده به شدت هم به فکر احقاق حق این مظلومین هستن . لذا اصلا برای پول هم کار نمی کنن . مهم اینه که بتونن حق رو به حقدار برسونن . حالا این حقدار ایرانی خودفروخته و وطن فروش  باشه دیگه بهتر . ملاک حقه . فکر می کنین نوبل گرفتن برای چی ؟ خب برای همین روزا دیگه . اصلا نوبل رو به کیا می دن ؟ به انسان های شریفی که خودشون رو وقف کردن که انوشیروان بشن . اصلا اینا از همون نواده های جناب انوشیروان هستن که طناب جناب شاه هنوز هم دور گردنشونه . نمی بینین ؟ وا ! خب چشاتونو باز کنین . اصلا برین ی خلاف مرتکب شین ، این قده مهربونن و خوفن . بدو میان وکالت تون رو به عهده می گیرن . آهای نرین آفتابه بدزدینا ،برید ی غلط مخملی  بکنین . چی می دونم ی خبر برونی ، از اونور اب پول گیرونی برای براندازی ،‏برنامه ریزونی جهت بر هم زدن امنیت ،‏ شورش به پاکردنی توی دانشگاه ها  ، چیزی باشه که بیرزه بیان براتون سینه سپر کنن . هویجوری الکی که نیست . نوبل خاصیتایی داره که نمی شه هر جایی خرجش کرد . اصلا برای چی نوبل رو به هر کس ندهندش. برای همین چیزا دیگه . اگرنه این همه وکیل تو این مملکت ریخته که دارن تو دفتراشون الو می خیسونن . وکیل باید نوبل داشته باشه . جرمم باید بین المللی باشه . و هم چنین مورد رضایت کاخ سفید واقع بشه تا این نوبلیزه ها با طیب خاطر و صرفا جهت دفاع از حقوق ستمدیدگان بیان وسط .شیرین جون براش فرق نمی کنه هاله جون چی کار کرده یا اکبر خان چه غلطی کرده . مهمه اینه که طنابش از اون ور کشیده شده و باید ایشون دم تکون بده . می گین نه ؟ وایسین ،‏اینا که دست از سر ما برنمی دارن . باید دموکراسی واقعی تو این مملکت برقرار شه . تا اون موقع هم هرکی خواست مانع ایجاد دموکراسی بشه و این دولت و نظام مانعش شد ،‏شیرین جون میاد وسط و دم تکون می ده . تماشاش ی کم زمان می خواد . همین . با هم فیلم سینمایی شیرین دم طلا رو نیگا می کنیم . . . .    

 



برچسب‌ها:
[ شنبه 86/4/30 ] [ 10:25 صبح ] [ خدابیامرز ]

بسم الله النور

نمی دونم بعد از دوسال می تونم حس اون روزهای شیرین و سخت رو برای خودم حداقل زنده کنم یا نه . امروز یکی از دوستانی که خیلی اون روزها ما رو کمک کرد از شمال زنگ زد و سالروز این حماسه رو تبریک می گفت . اول صبح به یکی از دوستان امروز و همکاران اون روزهای پر تلاش و غرورآفرین با حسرت گفتم : فلانی ! امروز سوم تیره. و اون گفت خب مگه چیه ؟ گفتم : هیچی .

دوسه ماه تلاش شبانه روزی .
 شب بیداری .
تحمل حرف و حدیث این و اون .
جا گذاشتن بچه توی ستادتبلیغاتی .
 فراموش کردن تاریخ امتحان .
دیر رسیدن به امتحان .
تحویل گرفتن طلاهای مردم .
آگاه سازی و روشنگری.
بحث با این و اون برای اینکه ثابت کنی بابا به خدا نمی خوام این عکسا رو ببرم خونمون. فقط نداریم . کمه. باید به همه کشور برسه .
پاسخ محبتای مردم و ابراز شرمندگی از اون همه لطف.
نوشتن متن و شعار و پیام های تلفنی و ارسالش برای حتی برای شماره های ناشناس.
فراموش کردن امتحانات پایانی بچه هات .
پاسخ تلفن های محبت امیز مردم و ثبت تعداد صلوات و ختم قران .
هماهنگ کردن بچه ها برای تبلیغات منسجم .
همکاری و هماهنگ کردن ستادا .
 بدو برو خونه . لیوان نیست . بشقاب نیست. بابا کامپیوتر نداریم . پرده نداریم . برو خونه ور دار بیار.
شیشه ماشینتو عکس احمدی نژاد زدی . بی جا کردی . می شکنیم.
این از ستاد قالیباف اومده . می گه اون جا بریز و بپاش بود نموندم .
اون از ستاد هاشمی اومده . می گه اونجا هرکی تبلیغات کنه پول می دن . من نموندم .
پنج طبقه رو بگیر و برو بالا و بیا پایین .
ای بابا بچه ها گشنه موندن .
این یکی اومده خونش رو در اختیار بذاره برای ستاد .
اون یکی اومده مغازشو بده .
از فدراسیون بسکت بالیستا اومدن ماشالا یکی دویست سانت و تو اصلا کنارشون احساس کوتاه قدی نمی کنی . بلکه برعکس احساس می کنی چقدر یک دل و یک اندازه فکر می کنین.
این یکی استاد دانشگاهه و می خواد تبلیغات از ستاد بگیره و ببره برای هیئت علمی و تو باید بهش بگی نیست نداریم .
اون یکی از بیمارستان اومده می گه پرستارم و همه به امید من تو بیمارستانن . ی خورده از اون زندگی نامه های دکتر به منم بدین ببرم . و تو هی بگی به خدا کمه . شرمندم . نمی تونم .
و یکی بیاد بگه بابا ! این پول . برید باهاش اینا رو چاپ کنین و این قد به مردم نگین نداریم .
اون یکی بیاد بگه من چی کار کنم ؟ چه کمکی از دستم برمی یاد ؟
از گروه تبلیغات بیان بگن وای همایش رای اولیاس . جا بهمون نمی دن. ورزشگاها که دست فلانیه . قرار داد بستیم . بهم زدن .
و تو مجبور بشی تمام اونایی رو که دعوت کرده بودی بیان همایش ، زنگ بزنی بگی شرمنده برگزار نمی شه .
بعد دوباره بگی منتقل شد فلان روز فلان جا . بعد بهت خبر بدن . دوباره قرارداد رو لغو کردن.
تو مرقد امام هی ازت تبلیغات بخوان و بگی شرمنده تموم شد .
بیان جلوتو بگیرن که حق نداری این جا تبلیغات توزیع کنی و بچه های گروهتو دستگیر کنن و تو بگی بابا مجوز داریم و ممنوعیت اگر باشه که نیست و فقط داخل مرقده ،‏چرا فقط برای تیم دکتره  و چرا بقیه کاندیداها مشکلی ندارن ؟
و تو احساس کنی که خدایی غیر از خدا و ی عزم و اراده نیرومند مردمی هیچکس پشت سر دکتر نیست .
و با خودت بگی واقعا این مردم خیلی فهیمن و هنوز هم بعد از این همه فاجعه ای که بر سر دین و فرهنگ این مردم آوردن هنوز هم در پی انتخاب اونی هستن که دیندار تر و صادق تر و مردمی تره .
بیان بگن بابا این دکتر شما خوب اما سیاست خارجی نمی دونه . کار نکرده . ادم درستیه اما از سیاست کلان چیزی سرش نمی شه و تو هر چی توجیه کنی بگن نه این به درد همون دهه شصت می خوره.
بیان بهت بگن قیافه نداره . زشته جلوی کشورای خارجی . 
هی زنگ بزنن که ببخشید چرا دکتر از خودش و تهمتایی که بهش زده می شه دفاع نمی کنه ؟
چرا دکتر این همه تحقیر و توهین رو تحمل می کنه ؟
ازت بپرسن : ببخشید راستی راستی پیاده روها زنونه مردونه می شه ؟
هی زنگ بزنن بگن لابد می خواد اسم سمند رو بذاره ذوالجناح و تو با خودت بگی آخ جون لابد این پیکان قراضه بابا که همش داره جور کارای ستاد رو می کشه اسمش می شه سگ اصحاب کهف !!!
 خودتو بکشی برای هماهنگ کردن نیروهای ناظر که در بهترین موقعیت چینش بشن و بعد ببینی وزارت کشوریا کارشکنی کردن و کارتا رو صادر نکردن .
هی حرص بخوری . هی غصه بخوری . هی بدویی . هی بری . هی بیای .
تا اون شب بی نظیر که تموم خستگیات از تنت در بیاد. 
آها . رفته بودی بازار . می خواستی تور بخری برای تزیین سالن . برای همایشی که بالاخره با بدبختی قطعی شد . خسته و کوفته داشتی از مولوی برمی گشتی که بهت زنگ زدن .
_ ای بابا حاج خانم کجایین ؟ دکتر قراره بیان بدویین.
_  جدی؟ اومدم .
و تو زنگ بزنی به بچه ها بدویین جمع و جور کنین و ی خورده اون جا رو مرتب کنین که خبراییه .
_چه خبر؟
_ وا خب! شب تولد حضرت زینب سلام الله علیهاست . بجنبین . تا نیومدم هر کار می تونین بکنین .
و تو با اون همه تور بری شیرینی هم بخری و بری ستاد .
رسیده نرسیده ی برگه برداری و دوباره از نو بنویسی لطفا برادران پس از در زدن و هماهنگی وارد شوند .و بچسبونی رو در ورودی.
و ی دفعه ببینی یکی در می زنه و منتظر جوابه و اون پشت در ولوله ای به پاس و بری ببینی اونی که آرزو داری رییس جمهورت بشه تا مملکتت رو با آرمان های امام آباد کنه ،‏پشت دره و داره به در می زنه و اجازه ورود می خواد .
و تو احساس کنی : عجب عیدی گرفتی شب میلاد بانوی عزم و عزت .
و دخترت بگه وای دیدی کادوی تولدم رو از دست ریس جمهور گرفتم .
و تو یادت بیاد که این دختر همونی بود که می گفت من به هر کی تو بگی رای نمی دم . خودم باید انتخاب کنم . باید تحقیق کنم و اون شب به تو بگه خوب ما هم تو جمع شماییم . و تو دوباره عیدی گرفته باشی .
بازم بگم . نمی تونم . نمی شه .
مگه می شه ی دنیا شور و شعور رو تو ی صفحه جمع کرد و گفت .
روزایی که بالاخره به امروز ختم شدن .
و تو با ی اطمینان خاطر و در عین حال دلهره ای این روز رو تا پس فرداش سپری کردی تا اسم
دکتر محمود احمدی نژاد رو به عنوان ریاست جمهور منتخب مردم غیور ایران
و رییس جمهور منتخب از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بشنوی و چه غروری بهت اون روز دست داده بود .
 
اون روزهای تکرار نشدنی فقط ی بار دیگه ممکنه تکرار بشن . 
راستش اون روزا برای من یادآور دوتا خاطرن.
روزای انقلاب و آماده شدن برای ورود حضرت امام رحمه الله علیه به ایران
و روزای جنگ و عملیات که همه دور هم جمع می شدیم تا هر کاری  ولو کوچیک رو انجام بدیم .
به خصوص یادآور اون روزاییه که برای اولین بار شیمیایی زده بودن و همه با تمام وجود می رفتن بیمارستان برای کمک و  پرستاری از مجروحان شیمیایی.
و فکر کنم برام تداعی کننده ی روزایی بودن که هنوز ندیدمشون .
اما آرزوی هر بچه شیعه ایه که اون روزا رو ببینه .
اون روزای خدمت در رایحه خوش خدمت ، پر از مظلومیت اما پر از غرور برام تداعی کننده ایام زیبای ظهور هم هست .
کاش باشم و لیاقت این رو داشته باشم که پا به پای همه اون بچه ها که خالصانه موندن و شبانه روز با دست خالی اما با دل پر امید و با یقین قلبی به  اینکه حتما  
روح الهی روح الله و سرو قامتی سید علی دوباره در فضای ایران اسلامی مون دمیده بشه  منم نوکری کنم و همه جا رو عطر و گلاب بزنم که آقامون بیاد
و دست مجروح آقا به بیعت دوباره با مولا شفا بگیره .
و چه لذت بخشه اگه عمو محمود پسرم اون روز هم ما رو قابل بدونه و بهمون عیدی بده .
یادمه اون روزا برای موفقیتش همه جور ختم قران و صلوات و غیره و ذلکی می گرفتیم .
 امروز هم برای موفقیت بیشترش دست کم اگه تلاش نمی کنیم همه با هم 14 تا صلوات بفرستیم .
 بزرگواری وبلاگ با سید علی تا فتح قدس و مکه رو اجابت کردم و به رسم ادب و وفا به همه اون هایی که این غرور و خودباوری رو به مردم عزتمند میهن مون برگدوندند از یارای دبستانی خودم گلدختر ، آهستان ، پاک دیده ،حاج آقای سوزنبان و جناب شب نوشت دعوت می کنم وبلاگشون رو مزین به عطر حضور انقلابی هموطنامون کنن.

یاد مرحوم نظری که ای دی سوم تیر رو برای زنده نگه داشتن این روز و روایت دایم این عزم و افتخار رو با ی فاتحه زنده کنیم .

 



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 86/4/3 ] [ 10:23 عصر ] [ خدابیامرز ]

 

مادر می شود پهلوی تورا دید و نشکست !!!



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 86/3/9 ] [ 11:12 عصر ] [ خدابیامرز ]

بسم الله النور

هر در که می بینم این روزها بی اختیار پهلوم درد می گیره دستم رو به پهلوم می گیرم و درد سراسر وجودم رو می گیره ..........

شادی روح نوکر در خونه خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها فاتحه یادتون نره



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 86/3/9 ] [ 3:49 عصر ] [ خدابیامرز ]

 

می خوام تماشاچی نباشم . اما هنوز هم ی تماشاچی ام فقط

_ سلام . منم هادی معتاد .
_ سلام هادی
_ می ترسیدم بذارم کنار . اما اومدم تو این جمع حال قشنگی بهم دست داد . دوست دارم ی بار دیگه متولدبشم.
_ تشویق حضار
و بهت دوباره من و بغضی که در گلوم مونده بود .
........


_ سلام . منم هستی . یک معتاد .
_ سلام هستی
_ منم خدا رو  شکر می کنم برای دو سال و ده ماه و بیست روز پاکی .
_ تشویق حضار
_ و این بار حسرت من و نه فقط بهت و حیرت.
.........


_ سلام . منم زینب . ی معتاد
_ و حتما اینجا جواب سلام خواهند داد .
_ منم می خوام خدا رو شکر کنم بابت بیست و دو ساعت پاکی و از خدا می خوام که کمک کنه تا بای بیست و چهار ساعت آینده هم پاک بمونم .
_ و بهت دوباره من که هرگز باورم نمی شد بتونم اعتیادم رو ترک کنم حتی برای دو ساعت چه برسه به بیست و دو ساعت.

برای حسن آقای از نور ی فاتحه بخونین و برای فای همه معتادای عالم یکی دیگه .

 

 

 



برچسب‌ها:
[ جمعه 86/3/4 ] [ 7:40 عصر ] [ خدابیامرز ]
<   <<   6   7   8   9   10      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب